ادامه ي زندگي نامه ي استاد حبيب سماعي ...... وقتي كه مركز پخش فرستنده تهران بكار افتاد ، حبيب كه بنام سماعي معرفي شد جزء اولين دسته نوازندگاني بود كه در راديو شروع به نوازندگي كرد . از اين وقت سماعي ديگر نوازنده عموم شد و همه او را شناختند و براي ساز او كه ارزش بسيار داشت قدر و قيمت ديگري قائل شدند و عاشقان موسيقي ملي براي آشنايي با او رغبت بيشتري به خرج دادند و كسي نبود كه سارز او را بشنود و مجذوب نشود .
حبيب سماعي تمايل نداشت كه اجراهايش ضبط شوندو هرچنددر زمان حيات او ضبط روي نوارهاي مغناطيسي نيز در راديو رايج بود، از وي هيچ نوار ضبط شدهاي باقي نمانده است. اما پنج صفحه از او به يادگاري مانده است كه حبيب در آنها همراه با آواز پروانه سنتور نواخته است. اين ضبطها در همان زمان طرفداران فراوان داشتندو بسيار مشهور بودندو البته اكنون هم موجودندو به عنوان نمونههاي مهم و عالي از اجراي اين ساز سخت موردتوجه شاگردان مكتب سماعي است. صفحهها عبارتنداز:
1- گريلي و ضربي شهناز با شعر: «شبی مجنون به لیلی گفت ای محبوب بی همتا..»
2- تصنيف بيات اصفهان و رباعي با شعر: «آب حیات من است خاک سر کوی دوست...»
3- آواز شور و شهناز، با شعر: «خراب تر از دل من غم تو جای نیافت...»
4- آواز ابوعطا و حجاز با شعر: « ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی...»
5- آواز ماهور و ابوالچپ با شعر: «شب دراز به امید صبح بیدارم ...»
سماعي مدتها در راديو تهران نوازندگي مي كرد و چون موسيقي راديو را موسيقي كشور اداره مي كرد و هنرمندي سماعي براي آن اداره قابل ترديد نبود و علاقه جوانان ديگر كه مشتاق فرا گرفتن سنتور بودند بخوبي مشهود بود ، اداره مزبور در صدد افتاد سماعي را راضي كند كه از مقام افسري صرفنظر كرده با رتبه خود به وزارت فرهنگ منتقل شود و به سمت هنر آموز سنتور در اداره موسيقي مشغول كار شود و كلاسي براي تعليم سنتور زير نظر او تاسيس گردد كه در هفته چند ساعت به اين كار مشغول شود و يادگاري از خود بگذارد .
سماعي در بادي امر استقبال شايان كرد و هنوز به وزارت فرهنگ منتقل نشده مدت دو سه ماه مرتبا در كلاس حاضر مي شد و چند شاگرد هم از بين داوطلبان انتخاب كرد و مشغول تعليم ؟آنها شد ولي همين كه مقدمات انتقال فراهم شد و به وزارت فرهنگ منتقل شد پشيمان گرديد و كلاس درس را ترك گفت و به اصرار زياد مجددا به وزارت جنگ انتقال يافت و نظر به علاقه يي كه به لباس افسري داشت معلمي موسيقي را مناسب ندانست .
سماعی از ازدواج اولش دو فرزند به نام های توران و منوچهر داشت که هیچ کوششی برای تربیت آنها نکرد. ولی از ازدواج دومش کودکی به نام نینا داشت که بسیار مورد علاقه وی بود. کودک هنوز دوسال نداشت که از دست رفت و قلب حساس پدر را سخت آزرده کرد؛ تا جایی که بعد از فوت کودک سماعی مدام می گفت: «من هم به زودی دنبال او خواهم رفت». کودک در جوار مقبره ظهیرالدله در شمیران به خاک سپرده شد جایی که از آن پس زیارتگاه پدر شد.
سماعي مردي بود بسيار با ذوق و هنردوست . دو صفات ممتاز او ميهمان نوازي و صميميت و خلوص باطن بود . كمتر از ساز كسي تعريف مي كرد و از ميان استادان و موسيقيدانهاي همزمان خود براي شخص ابوالحسن صبا كه از دوستان ممتاز او بود ارزش بسيار قائل بود . سنتور سماعي يعني مجموعه يي از استعداد و لطف و ذوق و مهارت و تبحر و زيبايي بود . در جشن هزاره حكيم ابوالقاسم فردوسي شاعر گرانمايه ايران ، مستشرقين وقتي نواي سنتور او را در نمايش رستم و سهراب شنيدند بسيار او را تشويق كردند و يكي از آنها كه گويا « هانري ماسه » بود اظهار داشت : « موسيقي ايراني همانطور كه منشاء موسيقي مشرق زمين است بايد روزي موجب افتخار ايران باشد و اين همان روزي است كه موسيقي ايراني جايگزين موسيقي تمام دنيا شود ، ايراني ها به جاي تقليد از موسيقي فرنگي بايد همت كنند امثال سماعي و ديگر نوازندگان را به جهانيان معرفي كنند و اين نواي جانبخش را به گوش عالميان برسانند ».
برخي از آثار حبيب سماعي با محور قرار دادن شيوه وي در سنتور نوازي كه در واقع در تداوم شيوه استادان قديمي اين ساز است توسط مجيدكياني ضبط و منتشر شدهاند. «ضربيهاي حبيب سماعي» شامل بيست قطعه چهار مضراب و قطعه ضربي، در دستگاههاي شور، سهگاه، همايون و ماهور، و همچنين «گذري در شيوه سنتور نوازي حبيب سماعي» از آن جملهاند. هفت دستگاه موسيقي ايران – رديف ميرزا عبدا... با اجراي مجيدكياني به شيوه سنتورنوازي حبيب سماعي نيز در حال حاضر تنها رديف ضبط شده سنتور با اين شيوه است كه شخصيت و هويت ساز سنتور و شيوه حبيب سماعي همراه با يكي از مهمترين و معتبرترين رديفهاي موسيقي ايراني از طريق آن در اختيارمان قرار دارد. «... از آنجا كه... اصل [رديف] با تكنيكها، حالات صدايي، و امكانات تار و سه تار تطابق دارد، در اجراي آن با سنتور لازم است تا با تكنيكها، حالات صدايي، و امكانات سنتور تنظيم و ارائه شودوالا به گونهاي تار نوازي با سنتور تبديل خواهدشد.»
سماعي در بهمن ماه 1324 در اثر سرماخوردگي مبتلا به ذات الريه شد و به بستر بيماري افتاد . جديت خانم او كه مدت شش ماه از پرستاري و درمداواي او هر چه مي توانست دريغ نكرد و كوشش پزشكان بالاخره به جايي نرسيد در نتيجه يك جوان هنرمند بي مانند ، يك موسيقي دان زبده استاد و يك صنعتگر بي نظير فوق العاده كه از دست و پنجه او يك دنيا ذوق و لطف جاري بود در اواخر شب پنجشنبه بيستم تير ماه 1325 خورشيدي چشم دنياي فاني بر بست و خسارتي جبران ناپذير به عالم موسيقي ايران وارد آورد .
شیع جنازه وی طبق تشریفات نظامی انجام شد و جز چند تن از بستگان و دوستان و شاگردان وفادارش و سه تن نماینده انجمن موسیقی ملّی، کس دیگری در این مراسم نبود. از آنجا که سماعی افسر جزء بود مراسم درخوری برگذار نشد و سماعی در عین محبوبیت بی سرو صدا در کنار جوار قبر کودک دلبندش مدفون گردید؛ همانجا که سالها قبل درویش و ایرج خفته بودند و ایرج گفته بود:
مدفن عشق جهان است این جا/یک جهان عشق نهان است این جا
شهریار نیز که از دوستان حبیب بود غزل زیر را برای وی سروده:
سنتور شد یتیم به داغ حبیب خویش/بیمار شد ترانه به مرگ طبیب خویش
ایث گُل، بهار عشق سر آمد، خدای را/مگشا لب به خنده پس از عندلیب خویش
افسوس از حبیب، که مُرد و به خاک بُرد/آن پنجه های دلکش و ذوقِ عجیبِ خویش
ای نوسفر، غریب نباشی به زیر خاک/تاخاکِ سنگدل چه کند با حبیبِ خویش!
بنشست موسیقی به عزای حبیبِ خود/چون حوضهی ادب به خاکِ ادیبِ خویش
ساز حبیب سعی «سماع حضور» بود/ای باغبان، بِرس به نهال نجیبِ خویش
اما حبیب وارث خود تربیت نکرد/زین فیض هم نداشت به عالم نصیبِ خویش
ساز صبا به ماتم سنتور می گریست/آری هنر عزیز بدار رقیبِخویش
بردار، کشته هنر از خاک، شهریار/مردی نبرد دستی فتوت به جیبِ خویش
در موردحبيب سماعي، پس از درگذشت وي كتابهايي نوشته شد. «حبيب سماعي» نوشته ارفع اطرائي و «شناخت موسيقي حبيب سماعي» نوشته مجيدكياني از آن جملهاند. ضمناً مقالات و مصاحبههايي توسط هنرمندان و نوازندگان و محققان مختلف طي اين سالها در كتابها و نشريات مختلف به چاپ رسيدكه همگي آنها گرچه مدون نشدهانداما امروز در دسترس هستند.
نظرات شما عزیزان: